هر چه خواستم اوج شعف درونی و وجودی ام را در سالروز تولد زیبایی هایت درقالب واژه ها و کلمات بیاروم ، چیزی جز سکوت و آرامش پرسه در خیال نازنینت ، نیافتم و در تامل آرامش و شعف داشتنت ساعتها به آسمانهای مرور خاطرات و در پهنای شادی خیالم پرگشودم ...و خواستم متنی بنویسم در زادروز پای به عالم خاکی گذاردنت و نیافتم تمرکزی که بتوانم برایت بنویسم و مدام مرور کردم نوشته ی سال قبلم را که برایم شیرین بود و دلنشین ، و حجم احساس درونم را قشنگ به تصویر می کشید و بازم هم مرورش می کنم و دوباره برایت با اندکی ویرایش همان را می نویسم ، از اعماق وجودم که دوستت دارم هایم اینبار از سر ذوقی زاید الوصف است و با طعم غربتی دیرین ...
از روزی که صدایت در وجودم طنین انداز شد،شتاب تپیدن قلبم ، رو به فزونی یافت...امروز ثانیه های عمرم نیز، نام تو را فریاد می زنند و من در اوج عشق ، خود را در پستوی زمان تنها حس نمیکنم ... دستانم تشنه دستان تو، شانه هایم تکیه گاه خستگی هایت...به پاکی چشمانت قسم تا ابد با تو می مانم... بی آنکه دغدغه فردا را داشته باشم... چون می دانم فردا بیش از امروز دوستت خواهم داشت...در روز زیبای میلادت تمام وجودم را که قلبی ست کوچک در قالب قابی از نگاه تقدیم چشمان زیبایت می کنم...و با بوسه ای عاشقانه
تولدت را تبریک می گویم...ای مهربانم ، آغاز بودنت مبارک...ای بهترین ... دنیام کوچک و ساده بود و کبوتران دل شکسته......
ما را در سایت کبوتران دل شکسته... دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 8golkhari3 بازدید : 107 تاريخ : پنجشنبه 21 دی 1396 ساعت: 0:24