يکى هم بيايد؛ اين حرف هاى مانده در گلو را، بيرون بکشد از من... هميشه، بغض توجيه خوبى براى "خفگى" نيست... دلم گرفته و آرام گريه ميکنم آنقدر که صدايم از دهانم بيرون نميزند .. ناله ام تنها گنجشکها را مي پَرانَد. دلم گرفته و روي شانه هاي خودم گريه ميکنم ... از ابتداي افتادن، از ابتداي صفر، از ابتداي اين همه تنهايي، دوباره شروع خواهم شد و اين بار تمام جهان را قدم خواهم زد ..
برچسب : نویسنده : 8golkhari3 بازدید : 85