وقتي ژرفاي اين دلتنگي و حجم اين اضطراب را در آغوش هق هق ناسور هم نمي توان فهميد !
وقتي آسمان بي ابر هم دلتنگي هايش را به زبان نمي آورد!
وقتي سنگين ترين ستاره ي شب ، حجم بودنش را براي لحظه اي هم که شده ، به شب تابهاي سرگردان نشان نخواهد داد!
وقتي لمس خاطره ها ابرها را به هيجاني وصف ناپذير فرامي خواند و آسمان را به هياهو مي اندازد!
وقتي کبوتر هاي مخفي شده در کنج قفس هاي سکوت ، بالهايشان را از ترس پريدن در آسمان شيدايي ، مهر خاموشي زده اند!
وقتي ابر و باد و مه و خورشيد و فلک در کارند ، تا دنياي شاپرکها فقط و فقط به همين چهار فصل محدود بماند!
هق هق ، غمبار دلتنگي ، هيچگاه فوران نخواهد کرد...
بغض مي شود به سنگيني يک عمر...
و جاري مي شود سايه هاي اين دلتنگي در کرانه ي بي انتهاي افق هايي که آرامش مي طلبند به وسعت يک غروب...
کبوتران دل شکسته......برچسب : نویسنده : 8golkhari3 بازدید : 82